در کلاسها و فضاهای مجازی، وقتی که مخاطبان در جریان وظائف و موضوع فعالیت اینجانب که توانمندسازی بازنشستگان و توانمندسازی بانوان می گردند. همیشه از من می خواهند که برای توانمندسازی آنها، دستورالعمل و نسخه ای ارائه کنم.
آیا شما نیز، چنین نظری دارید؟
آیا شما نیز همیشه دنبال این هستید که دیگران به شما بگویند که چگونه باید رفتار کنید؟
آیا شما می خواهید که بدانید که چگونه می توانید هر چه سریعتر توانمندی خود را در دوران بازنشستگی به دست آورید؟
اگر به دنبال پاسخ این سئوالات هستید، پیشنهاد میکنم که کمی وقت گذاشته و این مقاله را تا انتهای آن، مطالعه نمائید.
نسخه پیچی یعنی چه؟
در فرهنگ دهخدا نسخه پیچی به معنای “آماده کردن دارو از روی نسخه طبیب دوای بیمار را” آمده است.
پیچیدن نسخه به این معناست که باید پزشک در هنگام مراجعه شما به مطب، با پرسیدن سئوالات و معاینه شما، به بیماری پی برده و برای درمان آن، داروهای لازم را در برگه ای که به آن نسخه می گویند نوشته و آن نوشته را به داروخانه برده و داروهای مورد نظر را دریافت نمائید.
اما در علوم انسانی و توانمندسازی، نسخه نوشتن برای دیگری، شاید بتوان گفت، غیر ممکن است چون زیرا درست است که در علوم پزشکی هر بیماری، با داروی مخصوص به خودش درمان می گردد، لکن در علوم انسانی، بیماری ها، با توجه به روحیات، محیط، خانواده، وضعیت جسمی و روحی و تجارب و توانائیهای هر فرد می تواند بسیار متفاوت باشد و هیچ نسخه ای که در یک خانواده و بر روی یک فرد، تأثیر مثبت گذاشته، لزوماً برای فرد و خانواده دیگر، لزوماً نمی تواند همان تأثیرات را داشته باشد.
چرا به دنبال نسخه پیچی در زندگی خود هستیم؟
ما همه به دنبال این هستیم که برای هر سئوال و مشکلی هر چه سریعتر بهترین و سریعترین راه حل ممکن را یافته و آن را بکار ببندیم و حاضر نیستم که برای چیزی که می خواهیم کمی تلاش و از خود گذشتگی به خرج داده و کمی تحمل و صبر داشته باشیم، به همین جهت در زمانهایی که در کلاس درس و سمینار هستیم، عزیزانی که در آنجا حضور دارند، بعد از اتمام کلاس، به نزدم می آیند و از من درخواست گرفته نسخه ای برای توانمندسازی خودشان را دارند. در صورتی که نسخه هر فردی، با فرد دیگری متفاوت است، زیرا که وضعیت خانوادگی، وضعیت اقتصادی، وضعیت جسمی، تجارب و مهارت های هر فردی با فرد دیگری، متفاوت است همچنین شخصیت های هر یک متفاوت است، لذا در اینجا باید بدانید که نسخه نوشته شده برای هر کسی، باید متناسب با خودش باشد، و این نسخه تنها، می تواند توسط خود افراد نوشته شود.
شما فرض کنید که برای گرفتن همان نسخه پیش من آمده و درخواست نسخه می نمائید و دستورالعملم برای توانمندسازی شما، این است که بروید و برای دیگران تایپ نمائید، حال اگر شما به هیچ عنوان تایپ کردن را بلد نباشید و با نرم افزارهای تایپ آشنائی نداشته باشید، این نسخه عملاً بیهوده ارائه شده است.
و در خصوص انواع شخصیت هم همچنین است، فرض کنید که به شما گفته شده که باید به میان جمعی بروید و برای آنها، سخنرانی نمائید، در صورتی که شما یک فرد درونگرا هستید و از رفتن به میان جمع، واهمه دارید. هر چند که از هر چه که می ترسید، باید به میان آن پریده و خود را از شر آن ترس، رها نمائید، لکن در وهله اول، شما به هیچ عنوان چنین درخواستی را قبول نخواهید نمود.
می بینید که نسخه هر فردی برای فرد دیگری، لزوماً نمی تواند خوب و بهینه باشد.
چگونه می توانیم خودمان، برای خودمان نسخه بپیچیم؟
کافی است که کمی به توانائیها و مهارتهای خود، بیش از دیگران توجه نموده و واقعاً بخواهید که زندگی تان تغییر کند، یا بقول ما، واقعاً تشنه شده باشید.
احتمالاً این قصه را شنیدید که یک فردی آمد و گفت که تشنه شناس است، و ایشان را در تابستان سر یک کلاس برده و یک پارچ آب و یک لیوان نیز روی میز قرار دادند.
بعد از چند دقیقه، یکی از دانش آموزان، دستش را بالا برده و ادعا نمود که تشنه است، این فرد تشنه شناس، با تکان دادن سر و گفتن خیر، اعلام نمود که ایشان تشنه نیستند.
بعد از چند دقیقه دیگر، دانش آموز دیگری، دست خود را بالا برده و درخواست آب نمود، باز هم تشنه شناس اعلام نمود که ایشان هم تشنه نیست.
پس از این جریان، یکی دیگر از دانش آموزان، گفت که ایشان را بی خیال بشید و خودش به سمت پارچ آب، رفت تا لیوان آبی را بدست بیاورد. تشنه شناس با لبخند اعلام نمود که ایشان، تشنه هستند.
بله انسان تشنه منتظر نمی ماند که دیگران برایش آب تهیه کنند. بلکه خودش دست به کار شده و برای اینکه خودش را سیراب نماید، دست به اقدام می زند.
در حال حاضر، بیشتر عزیزان بازنشسته، منتظر این هستند که قوانین، نمایندگان و دولت از آنها حمایت نموده و با افزودن مبلغ، به حقوق ناچیزشان، آنها را در پیمودن زندگی یاری نمایند.
در صورتی که اگر درست بنگرند، این عزیزان نباید منتظر کسی برای سیراب نمودنشان بمانند و باید خودشان با آشنائی بیشتر با توانائی، مهارت و تخصص های خود، بتوانند نسخه مربوط به خود را تهیه و آنرا جهت تغییر وضعیت زندگی خود، بکار ببندند.
اکنون باید چه کار کنیم؟
کافی است که با انرژی بدست آمده، شروع به خودشناسی خود نموده و نسخه مربوط به خود را در اسرع وقت تهیه و فوراً آنرا با اجرا نمائید.
اقدام مهمترین و مؤثرترین عامل در تغییر وضعیت زندگی خود است.
صاحبان کسب و کارهای سرآمد و عالی، فقط به سودآفرینی نمی اندیشند، این افراد می کوشندکارهای پرثمر و خیرخواهانه را به شیوه ای شگفت انگیز و با همه ی توان و تلاششان به ثمر برسانند. “آنتونی رابینز”
باز هم سالی گذشت و 9 مهرماه یا اول اکتبر، روز جهانی تکریم بازنشستگان و سالمندان فرا رسید. به مناسبت این روز که خوشبختانه، چند سالی است، هفته نکوداشت بازنشسته و سالمند نیز داریم، همایش ها و سمینارها و وبینارها، آغاز بکار نموده و یک هفته، رسانه ها، و 18 دستگاه مسئولی که متولی این امر هستند، به این موضوع پرداخته و از راهکارها و مواردی که در این خصوص می توان، انجام داد، سخن به میان می آورند، و دم از تکریم بازنشسته و سالمند زده و موارد متعددی در خصوص این تکریم، بیان می نمایند.
اما بعد از یک هفته، مجدداً فقط زمانه میماند و یک بازنشسته و مسائل و مشکلات مربوط به آن و یک عده قلیل که همیشه دغدغه این عزیزان را داشته و در فرآیندهای اجرائی جهت این تکریم ها، کاملاً دست تنها باقی مانده و قوانین به کمک و مدد آنها نمی آید و اینها امیدوار به آن هستند که مجدداً اول اکتبری بیاید و تکریم بازنشستگان و سالمندان دوباره جزو، مسائل روز جامعه گردد، تا از آن طریق بتوانند، کمی در خصوص این عزیزان، برای جامعه مواردی را بیان نمایند.
آیا براستی با قرار دادن، هفته ای برای این عزیزان و گنجینه های نیروی انسانی که عمر خود را در راه اعتلای وطن و خدمت به میهن عزیز خودشان، گذاشته اند، کافی است؟
تنها در همین هفته است که همگان به کرامت این عزیزان واقف می شوند و پس از آن، مجددا این قشر عظیم و زحمت کش، به فراموشی سپرده شده و مسائل و مشکلاتشان، برای خودشان باقی می ماند.
حالا باید چکار کرد؟
همانگونه که بارها و بارها، اعلام شده، عزیزان بازنشسته باید بتوانند خودشان بار مسئولیت زندگی خود را به دوش گرفته و مسائل و مشکلات خودش را با درایت خاصی که در طول دوران اشتغال، داشته اند، مرتفع نماید. و امیدی به این روزها و هفته هایی که در سال یکبار اتفاق می افتد، برای حل مشکلاتشان توسط مسئولین نداشته باشند.
ما هم بد ندیدیم، که در همین زمانی که فضا مهیا است، ما نیز اقدامات انجام شده، جهت این عزیزان را در ذیل، بیان نمائیم، بلکه بتوانیم گوشه ای از زحمات این عزیزان را جبران نمائیم.
تا کنون چه کارهایی انجام شده است:
مجموعه گنجینه نیروی انسانی، به عنوان یک عضوی از این جامعه، که جهت خدمت رسانی به گنجینه های نیروی انسانی، بوجود آمده است، اقدام به انجام موارد ذیل نموده است:
نگارنده در همان اوایل که شروع به تحقیق و تفحص در این خصوص نمودم و بر روی این موضوع تحقیق نمودم که چرا، تعدادی از افراد، حتی در سنین بالا، به راحتی تمام مسائل زندگی خود را برطرف نموده و مشکلات و مسائل زندگی خود را رفع کرده و حتی در رفع موانع زندگی دیگران نیز، از هیچ گونه اقدامی دریغ نمی کنند.
لکن برخی دیگر، در سنین بعد از 50 سالگی، مسائل و مشکلات زیاد دوران بازنشستگی، توان آنها را گرفته و اجازه نمی دهد که بتواند مسائل خود را برطرف نماید و حتی در برخی موارد مشاهده گردیده که برای انجام کارهای روزمره خود نیز، محتاج همراهی و یاری دیگران هستند.
برای همین به دنبال این موضوع رفتم و در این خصوص شروع به تحقیق نمودم و اختلاف های بین این دو فرد را تا حدودی یافتم و در اولین کتاب که به صورت الکترونیکی و رایگان در دسترس همگان قرار گرفت به نام لذت زندگی در وقت اضافه، به رشته تحریر در آوردم.
و آن را در اختیار همه عزیزان پیشکسوت و بازنشسته قرار دادم. و در این خصوص، کلاسها و سمینارهایی برگزار نمودم تا بتوانم نتایج تحقیقات خود را به سمع اکثریت، عزیزان بازنشسته برسانم و به آنها این مطلب را آموزش دهم که می توانند با یکسری راهکارهای ساده و اجرایی، زندگی خود را تغییر دهند. و بهبود بخشند.
و پس از شرکت در کلاسها، در زمانی که به دنبال رفع این موارد رفتم، با دستیابی به نفرات و موارد بیشتر، کم کم، راه بر من نیز هموارتر شد و مسائل بیشتری بر سر راهم روشن شد، و راه کارهای جدید و سهل الوصول تر و افرادی که می توانستند به این قشر خوب و زحمت کش، کمک نمایند، به سمتم آمده و دست یاری دادند و هر کدام، یک قسمت از کار را گرفته و غیر از نگارنده که در خصوص انگیزه دادن به گنجینه های نیروی انسانی، به فعالیت پرداخت، گروه دیگر، به دنبال ایجاد کار و کسب برای آن عزیزانی که نیاز به درآمد جدید داشتند، بودند و با ارائه راه کارهایی جهت کسب و کارهای خانگی، این مهم را به انجام رساندند.
فرد دیگری که در این خصوص به به کمک ما آمد و شروع به فعالیت نمود، فردی بود که با دارا بودن دکترای تغذیه، در خصوص درمان این عزیزان اقدام نمود و این عزیزان که هر کدام، به واسطه بالا رفتن سن و افکار متأسفانه خیلی معیوب و خراب در جامعه، منتظر ورود دردها و مشکلات در بدن خود بودند، به بیماری های مختلفی دچار شده بودند، تنها با ارائه راه کارهای تغذیه ای، این مشکلات را برطرف تا فرد بازنشسته، مجددا بتواند، طعم شیرین سلامتی را مجددا، دریابد.
و فرد آخر، یک فردی است که با دارا بودن مدرک دکترا، در خصوص بحث های گردشگری و نشاط عزیزان بازنشسته و پیشکسوت، تورهای تفریحی، زیارتی و سیاحتی برگزار می نماید و بدین وسیله، عزیزان بازنشسته را از محیط غم آلود، زندگی یکنواخت خود، خارج می نماید.
و وقتی که خیالم از این بابت راحت شد، و با تجربه ای که از نوشتن کتاب لذت زندگی در وقت اضافه داشتم، کتاب الهی پیر شی، را تألیف و چاپ نمودم
پس از نوشتن کتاب الهی پیر شی، و برگزاری جلسات جهت بازنشستگان گرامی، به فکر این افتادم که چرا این موانع را از زمان اشتغال، رفع ننموده و اجازه دهیم که به دوران بازنشستگی وارد شده و آنگاه، شروع به رفع مسائل و مشکلات نمائیم. آنگاه بود که بر روی افرادی که می خواستند بازنشسته گردند، تمرکز نموده و راهکارهایی برای آن عزیزانی که چند سال بعد، به این جرگه وارد می شدند، در کتابی به نام الفبای بازنشستگی گردآوردی و به این عزیزان، تقدیم نمودم.
در این کتاب، راهکارهایی برای عزیزانی که نزدیک به دوران بازنشستگی هستند، ارائه شده است که بتوانند، با سرمایه گذاری که انجام می دهند، از لحاظ جسمی، روحی و اقتصادی، خود را برای ورود به این دوران پر فراز و نشیب، آماده نمایند.
از طرف دیگر، عزیزانی بودند که دیگر خود را کاملاً بازنشسته می دانند و حدوداً از سنین 75 به بالا، دیگر توانائی انجام بسیاری از مسائل خود را ندارند و از دید جامعه، سالمند نامیده می شوند. سالمند فردی است که برای انجام موارد خود، نیاز به فرد دیگری دارد.
و این بسیار متفاوت است، زیرا که نگارنده با مصاحبه های فراوانی که با عزیزان پیشکسوت داشتم، افراد بالای 110 سال را نیز دیدم که هنوز نمی توان به آنها، لقب سالمند داد، و متأسفانه، بعضی از عزیزان را نیز یافتم که در سنین 60 تا 65 سال، دقیقاً لقب سالمند به آنها تعلق می گیرد و نیاز به افرادی دارند که از آنها مراقبت و حفاظت نمایند.
و جهت این عزیزان و یا بهتر بگویم، برای نگهدارندگان این عزیزان، که با خصوصیات این افراد آشنا باشند و بتوانند به صورت صحیح از آنها نگهداری نمایند و بتوانند در خصوص بعضی از بیماریها، پیشگیری نمایند، مواردی را گردآوردی و در کتابی به نام صیانت از جان، به این عزیزان تقدیم نمودم.
در این کتاب، راهکارهایی برای نگهداری صحیح از عزیزان سالمند و کهنسال، آورده شده است، که فرد پرستار، بتواند بدون اینکه به خودش و فرد سالمند صدمه بزند، از عهده این کار پر مسئولیت، به شایستگی برآید.
پس از تألیف کتاب صیانت از جان، و با دیدن افرادی که دقیقاً همان مسائل را دارند و با خود فکر کردم که اگر این افراد، با همین افکار و روحیات بخواهند وارد دوران بازنشستگی گردند، با بحرانها مطمئناً روبرو خواهند شد، لذا بر آن شدم که این راهکارها را به نوعی برای کلیه افراد جامعه، بومی سازی نموده به صورتی که همه بتوانند از آن استفاده نمایند، و این مسائل اعم از تغییر باورها و نگاه جدید به داشته ها، بزرگترین تأثیر را در نحوه رفتار و سبک زندگی افراد دارد. لذا مجدداً مواردی را جمع آوری و در کتابی به نام لبخند ماندگار به کلیه عزیزان هم میهنم، تقدیم نمودم.
در مصاحبه هایی که با برخی از عزیزان بازنشسته در طول سالیان قبل و پس از نگارش کتاب الهی پیر شی داشتم، باز مواردی را یافتم که شاید در کتاب اول به آن اشاره داشتم لکن، برای عزیزان بازنشسته، باید آن موارد به صورت کامل و واضح، مجدداً بیان گردد تا بلکه بتوان انگیزه آنها، را کمی بهبود بخشید. به همین جهت، کتابی با عنوان تا زنده ای نمیر، مجددا به رشته تحریر درآورده و به عزیزانی که نمی خواهند قبل از مرگ، بمیرند، تقدیم نمودم. این کتاب مخصوص افرادی است که می خواهند تا قبل از مردن، همچنان تلاش کنند و نمی خواهند که از کوشش و تلاش بازبایستند.
این کتاب مخصوص افرادی است که می خواهند، مسئولیت زندگی خود را در دست گرفته و اجازه دخالت به دیگران نمی دهد.
تألیف کتاب، یک دقیقه تا شهادت:
و یکی از آرزوهای اینجانب که از زمانی که وارد این حوزه گشتم، بوجود آمد، این بود که بلکه بتوانم با راهکارهایی عزیزان بازنشسته و این گنجینه های نیروی انسانی را مجاب نمایم که با نوشتن کتاب یا جزوه ای، تجارب، مهارت و تخصص خود را به نسل های بعد، منتقل نمایند و از این راه، علاوه بر انتقال تجارب، کسب درآمدی نیز برای فرد بازنشسته، بدنبال داشته باشد. لذا بر آن شدم که ابتدا خودم، در این راه قدم برداشته و حداقل خاطرات دوران دفاع مقدس خود را به رشته تحریر درآورم. و کتابی با عنوان، یک دقیقه تا شهادت، را تألیف و ارائه نمودم. و امیدوارم که بزودی، بتوانم کل خاطرات دوران اشتغال خود را نیز به رشته تحریر درآورم.
حال باید چکار کرد:
همانگونه که بارها بیان نمودم، بهینه است که عزیزان بازنشسته، بدون اینکه منتظر فردی یا دستگاهی باشند که بخواهد مسائل و مشکلات این عزیزان را برطرف نماید، شروع به فعالیت و تلاش جهت بهبود وضعیت زندگی خود نمایند.
باز هم برای چندمین بار، اعلام می نمایم که من نافی حقوقی که به واسطه عملکرد سالیان سال، عزیزان بازنشسته در ادارات و سازمانها، دارند و دولت و صندوق های بازنشستگی، به صورتی باید این خدمات را جبران نمایند، نیستم و بر این عقیده استوارم که این اقدامات، باید به موازات کارهایی که بازنشستگان، برای رفع مسائل خود انجام می دهند، پیگیری گردد.
برای همین منظور پیشنهادات ذیل مطرح می گردد:
انتقال تجارب در دوران بازنشستگی:
با توجه به مهارت و تخصصی که هر یک از عزیزان گنجینه های نیروی انسانی، به دست آورده اند، بهینه است که این تجارب، بوسیله کتاب یا جزوه، یا هر طریق دیگری، به نسل های بعدی، انتقال یابد. و این کار به راحت ترین روش، قابل انجام است.
هر یک از عزیزان بازنشسته، که تمایل به اینکار دارند، می توانند با هماهنگی که با دفتر مؤسسه گنجینه نیروی انسانی، به عمل می آورند، در این راه قدم بردارند.
تغییر در باورها در دوران بازنشستگی:
یکی از مسائلی که عزیزان بازنشسته را به میزان زیادی تحت تأثیر قرار می دهد، باورهای غلط و رایج در جامعه است، که اعتقاد به آن دارند که سن که از 50 سال میگذرد، باید منتظر ورود انواع و اقسام بیماریها به داخل بدن باشیم، در صورتی که بنا بر تحقیقاتی که به شخصه انجام داده ام و نمونه های بسیاری که هم اکنون نیز بصورت حی و حاضر هستند، می توان، سالیان سال، زندگی کرد، بدون اینکه ناراحتی، یا بیماری گریبانگیر فرد شود.
پس در مرحله بعدی، باید در باورهای خود، تجدید نظر نموده و باورهای جدید و زندگی ساز، برای خود بسازیم.
نگاه جدید به داشته ها در دوران بازنشستگی :
بحث دیگری که در این زمینه وجود دارد، تکریم بازنشستگان، نسبت به خودشان است، و این تکریم حاصل نمی شود، مگر آنکه بدانند، در حال حاضر، چه داشته هایی دارند و چه مطالبی را باید برای آن شکرگزاری نمایند.
اگر بدانند که در هر لحظه ای، داشته های، آنها بسیار بیشتر از نداشته هایشان هست، دیگر، ناامیدی را رها نموده و به خودشان، احترام و ارج می نهند.
تغذیه در دوران بازنشستگی :
یکی دیگر از کارهایی که برای تکریم خودمان می توانیم، انجام دهیم، مراقبت از جسم، بوسیله تغذیه سالم است، اگر ما بتوانیم بوسیله تغذیه، جسممان را سالم نگه داریم، دیگر بیماریها، جرأت نزدیک شدن به جسم ما را ندارد.
ورزش در دوران بازنشستگی :
ورزش در سنین بازنشستگی و فواید آن
مشخص است که ورزش تا چه میزان می تواند، نشاط و شادابی را به زندگی ما برگرداند، و باز در تحقیقی که انجام دادم افرادی که مرتباً اقدام به ورزش می نمایند و روزانه، حرکات ورزشی دارند، بسیار بیشتر از افرادی که در خانه و بی تحرک هستند، امید به زندگی دارند و آرزوها و اهدافشان، فقط و فقط مربوط به خودشان است.
باشگاه های بازنشستگی:
یکی دیگر از کارهایی که عزیزان بازنشسته می توانند انجام دهند، و این نکته را نیز آقای دکتر صلواتی از اساتید این حوزه در همایشی که به همین منظور(تکریم از بازنشستگان) برگزار شده بود، به آن اشاره نمودند، باشگاه های بازنشستگی است، که عزیزان بازنشسته، با جمع شدن با هم، می توانند تشکلهایی را شکل داده و باشگاه هایی ایجاد نموده که در آن بتوانند، هم قطارهای خود را در آنجا دیده و با آنها به گفت و گو بپردازند.
دلیلی برای زندگی در دوران بازنشستگی :
متأسفانه در دنیای امروز، بیشتر انسان ها، به جای اینکه، به دنبال دلیلی برای زندگی باشند، بیشتر به دنبال آن هستند که دلیلی برای رفتن پیدا کرده و از این دنیا، بار ببندند، در صورتی که بهینه است، که با نگاهی به داشته هایمان، و عزیزانمان، دلیل هایی برای زندگی خود پیدا نموده و انگیزه و امید به زندگی خود را بالا ببریم.
احساس مفید بودن در دوران بازنشستگی :
اگر هر بازنشسته ای، به جای اینکه در خانه بنشیند و منتظر دیگران باشد تا به وضعیت آنها رسیدگی نماید، خود دست به کار شده و کار مفیدی هم برای خود و هم برای دیگران انجام دهد، می تواند شادی، و سلامتی و نشاط را با هم به دست آورده و فرد مفیدی برای خود و جامعه باشد.
استفاده از فناوری دیجیتال در دوران بازنشستگی :
شعار امسال (سال 1400) هفته تکریم بازنشستگان، بهره مندی عادلانه همه سنین از فناوری دیجیتال است، پس پیشنهاد می گردد که کار با فناوری های دیجیتال را فرا بگیریم تا در این زمان، بتوانیم از مواهب این فناوری استفاده لازم را ببریم.
یا اگر نمی خواهیم کل این فناوری را بیاموزیم که برای هیچ کسی، این امر شدنی نیست، حداقل به آموزش گوشی های هوشمند رو آورده و کار با این گوشی ها را فرا گرفته تا بتوانیم با عزیزانمان در هر کجای دنیا که هستند، ارتباط صوتی و تصویری پیدا نموده و بتوانیم از اتفاقات دنیای پیرامونمان بوسیله آن با اطلاع گردیم.
امیدواریم بتوانید با این راه کارها، به جای اینکه منتظر اقدام، از طرف 18 دستگاه متولی امر بازنشستگان وسالمندان باشیم، خود دست به کار شده و علاوه بر احقاق حقوق خود، با انجام اقدامات کوچک و متوالی، خود نسبت به تغییر وضعیت زندگی خود در این دوران اقدام نماییم.
اگر این مقاله برای شما مفید بود، لطفا آن را به دیگر عزیزان خود نیز پیشنهاد دهید.
زمانی که بالاخره، شاهین بازنشستگی، بر شانه های فرد پس از سالیان سال خدمت در اداره یا محل کار، نشست، زمان خداحافظی با محل کار و اشتغال، و رفتن به منزل است.
عده ای این زمان را، پایان زندگی می دانند
و عده ای دیگر، تازه آن را شروعی دوباره برای زندگی دوم می دانند.
آنهائی که در گروه دوم، قرار دارند، اتوماتیک وار، شروع به حرکت و ایجاد کسب و کار جدید، و یا استفاده بهینه از این دوران فراغت بسیار زیاد می نمایند. و در این راه، به هیچ عنوان، حتی نام بازنشسته را بر خودشان نمی گذارند و دیده شده، که برخی از این عزیزان، حتی از این لقب، که به آنها داده می شود، بسیار ناراحت و عصبانی می شوند
و در جواب می گویند،(البته بر اساس مشکلات متعددی که در اطراف وجود دارد) که بازنشسته، یک فرد بی تحرک و بی هدف است، در صورتی که ما، همچنان به کار و تلاش و فعالیت خود ادامه داده و بهینه و مفید از این اوقات، استفاده میکنیم.
اما. اما. اما
میرسیم به گروه اول
گروهی که این دوران را پایان زندگی می دانند و به همین خاطر، دیگر شور و هیجانی برای ادامه فعالیت و تلاش، و حتی تفریح و لذت بردن از شرایط و محیط را برای خود، مهیا نمی کنند.
و بصورت خیلی متعجبانه، حتی از موقعیت هایی که امکان دارد که برای آنها، شادی آور و لذت بخش باشد یا به نوعی، سودی برای آنها، نیز میسر باشد، اتوماتیک وار، حذر کرده و فراری هستند.
این افراد چه کسانی هستند
چرا شور زندگی در این افراد، به پائین ترین حد خود می رسد.
در تعریفی که آقای مصطفی ملکیان(روانشناس) از شور زندگی دارد که معقتقد است اگر انسانها دارای شورونشاط زندگی باشند مسئله معنای زندگی منحل میشود، اما اگر شور زندگی نداشتند و مسئله معنای زندگی ایجاد شد، باید با جعل معنا این مسئله را حل کنند.
شور زندگی، در اصل به زندگی معنا و مفهوم می دهد و اگر شوری در زندگی داشتی، یعنی معنائی و مفهمومی نیز وجود دارد که به خاطر آن، تلاش و کوشش و امیدواری وجود داشته باشد.
چرا شور زندگی در دوران بازنشستگی، اهمیت دارد؟
اگر این شور در زندگی، مرده باشد، دیگر زندگی، آن معنا و مفهوم خویش را از دست داده، و تلاش و کوشش، بی معنا شده و امکان اینکه بتواند فرد را مجدداً به زندگی امیدوار کند، بسیار پائین می آید.
باید دقیقا، به معنای شور زندگی برگردیم، که چرا باید در این دوران، شور زندگی در بازنشستگان گرامی، افرادی که حداقل 30 سال، کار و تلاش نموده و تجربه ها و مهارت ها کسب کردند و اکنون در کار خود، به درجه استادی رسیده اند، تا این حد افول کند.
متأسفانه در کشور ما، جائی برای اینکه به شاغلین عزیز، این امر را گوشزد نماید که خود را برای دوران پر پیج و خم بازنشستگی فراهم نمایند، وجود ندارد، و از طرفی، مواردی که در این دوران، برای فرد بازنشسته به وجود می آید، اگر برای آن، برنامه ریزی لازم صورت نگرفته باشد، عملاً می تواند، فرد را مستأصل یا زمین گیر نمودهو مشکلات و مسائل فراوانی را نصیب فرد گرداند.
و خوشبختانه، مجموعه ما، طی تلاشی چندین ساله، برای تعدادی از سازمانها و ادارات، سمینارها و کارگاههایی در این خصوص برگزار و تعدادی را جهت ورود به این دوران آماده نمود و از طرفی، با چاپ کتاب، الفبای بازنشستگی، امکان آشنائی باقی عزیزان را مطالعه این کتاب، با این دوران فراهم نمود.
حال پس از این موارد، اگر مجدداً این شور در فرد، کاهش یافت، به چه صورتی می توان، این شور را مجدداً برگرداند.
چگونه می توان، شور زندگی را در دوران بازنشستگی، مجدداً برگرداند؟
در این دوران با شکوه، موارد بسیار زیادی هست که اگر عزیزان بازنشسته به آنها، بیش از مشکلات و مسائل، توجه و تمرکز لازم را بنمایند، هر کدام به تنهائی می تواند، شور و نشاط را در این گنجینه های نیروی انسانی، چندین برابر گرداند.
از جمله آنها اگر فرزند داشته باشید، حداقل می توانید به آنها، دلخوش داشته و برای آنها، شور و نشاط خود را مجدداً فعال نمائید
شاید تعدادی از آنها را به خانه بخت فرستاده و به سر خانه و زندگی خود رفته باشند، لکن هر فرزندی تا پایان عمر خودش، باز فرزند است و نیازمند والدین، برای مراقبت و حمایت از آنها.
پس در مرحله اول می توانید بر روی این عزیزان، تمرکز داشته باشید.
در مرحله دوم، اگر دارای نوه شده باشید، که دیگر نیازی حتی به این مقاله نداشته و اتوماتیک وار، این بمب های انرژی، می توانند، شور و نشاط را به زندگی شما برگردانند.
همانگونه که یکی از اقوام ما، متأسفانه در حادثه ای، یکی از فرزندان خود را از دست داد. و با مذاکره ای که با فرزند دیگر مجرد وی داشتیم، او را متقاعد ساختم که اگر والدین خود را می خواهد، هر چه سریعتر، آستین بالا زده و ازدواج نماید.
آن فرد، بالاخره، با پیشنهادم موافقت و پس از دو هفته به خواستگاری رفتند، و بلافاصله، مقدمات مراسم عروسی نیز انجام و ازدواج صورت پذیرفت.
دقیقاً در تابستان سال گذشته بود که به منزل این پدر رفتم، با دیدن نوه و نشاط و شادمانی که مجدداً به این خانه برگشته بود، حتی علیرغم از دست دادن یکی از فرزندان، قابل وصف نبود. پس یکی از بهترین شور و نشاط دهندگان در این دوران، نوه ها هستند.
در مرحله سوم، اگر همسر شما، در قید حیات هست، می توانید حالا که احتمالاً همه بچه ها، به سر خانه و زندگی خود رفته و شما را تنها گذاشته اند، زندگی دو نفره جدید را مجدداً آغاز نموده و بتوانید با برنامه ریزی مناسب، برای خود، شور و نشاط جدیدی به ارمغان آورده و معنای جدیدی برای خود، مهیا سازید.
و در مرحله آخر
این را برای مرحله آخر گذاشتم، شاید می بایست، در مرحله اول این مسئله را بیان می نمودم و آن اینکه، شاید بقیه و حتی همسر(در برخی از موارد به علت فوت یا هر علت دیگر) شما را ترک نمودند، یک فرد دیگر هست که همیشه شما با او هستید و او کسی نیست، بغیر از خودتان
بله، درست متوجه شدید، بخاطر خودتان، که بزرگترین حمایت کننده زندگی، در دوران اشتغال بوده و هست و خواهد بود.
شما همیشه باید، بخاطر اینکه هنوز از مواهب خیلی از نعمتها، استفاده می نمائید، خدا را شاکر و برای سلامتی و طول عمری که نصیب شما شده(که نصیب هر کسی نمی شود) باشید.
و شکر این نعمت، آن است که تا زمانی که هستید، برای زندگی خود، معنا و مفهومی داشته باشد و شور و نشاطی که نه تنها، برای خودتان انگیزه، بلکه برای اطرافیانتان نیز، انرژی به همراه داشته باشد.
الان باید چکار کنیم؟
حالا با این همه مطالبی که خدمت شما عرض شد، باز هم می خواهید بفرمائید که شور و نشاطی وجود ندارد.
شور و نشاط، اگر هم نباشد، شما باید، آن را خلق و در زندگی به کار گیرید و از مواهب و نتایج آن، بهره مند گردید.
در مصاحبه های فراوان که با بازنشستگان گرامی داشتم، در خصوص اینکه سوال می شد که از کل عمرشان، چه میزان برای خودشان بوده و چه میزان برای دیگران هزینه شده است. متأسفانه، اکثر قریب به اتفاق آنها اعلام می داشتندکه تقریباً غیر از چند سال اولی عمر که کودک بودند، باقی عمر، برای دیگران زندگی کرده اند.
حال سئوال بعدی این است که این عمری که شما مشغول گذراندن آن هستید و شماره ها در شناسنامه شما، با توجه به سال، تغییر می یابند، متعلق به چه کسانی است؟ دیگران یا خودتان؟
بهینه است که حداقل دوران بازنشستگی را برای خودتان زندگی کنید.
این دیدگاه که شما حداقل در دوران بازنشستگی، برای خودتان زندگی کنید، می تواند شما را در این دوران، به علائق و خواسته های شما، نزدیک نموده و مواردی که در طول عمر نتوانسته بودید به آنها برسید را در دسترس شما قرار دهد.
آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟
چرا ما باید در دوران بازنشستگی، برای خودمان زندگی کنیم؟
به نظر نگارنده که باید تمام طول عمر خود را برای خودمان زندگی کنیم، اما متأسفانه به دلیل عدم آشنائی والدین ما و انتقال همان تعالیم به ما، در طول زندگی، ما عادت نمودیم که تا زمانی که مجرد هستیم مطابق نظر والدین خود و زمانی که حتی ازدواج می نمائیم یا به صورت جدا از خانواده زندگی می کنیم نیز به خواست های دیگران، زندگی کنیم
و این امر مخصوصاً در خانواده ها، بیشتر مشاهده می شود که پدر یا مادر، تا زمانی که فرزندی به دنیا نیامده است، سعی می کنند که به خواست همسر خود و همکاران خود زندگی نموده و دربست، در اختیار آنها بوده و هیچ کاری را برای خودشان انجام ندهند. در صورتی که ازدواج، در بند شدن دو نفر نیست، بلکه، ازدواج تکامل افراد و به اوج رسیدن شادی و نشاط افراد است که با آموزه های غلط، متأسفانه، همگی عادت نمودیم که از خواست های حتی به جا و به حق خود، گذشته و مطابق میل همسر، یا همکاران یا هم محلی ها، و در بعضی مواقع، هم شهریهای خود زندگی کنیم.
و از آنجا این مطلب دقیقا مشخص شد، که فرزندان دهه هفتاد، به سن بلوغ رسیدند و دیگر مثل قدیمی ها، حاضر نبودند بدون چون و چرا، به حرفهای والدین خود گوش داده و سعی نمودند تنها به خواست خودشان و برای خودشان زندگی کنند. آنجا بود که متوجه شدیم که نه تنها، آنها اشتباه نمی کنند، بلکه راه اصلی و دقیق همان است که آنها، انتخاب نموده و در حال انجام هستند.
اما یک مسئله بوجود می آید، والدینی که سالیان سال، عادت نموده بودند که برای دیگران زندگی کنند و مطابق خواست و سلیقه دیگران زندگی کنند و اصلاً خودشان را نبینند، چه می شوند.
این مسئله، متأسفانه در تحقیقاتی که از آسایشگاه سالمندان به عمل آمد، خودنمائی زیادی نمود، بدین صورت که، بیش از 98% افرادی که در آسایشگاه های سالمندان قرار دارند، همگی پدر و مادرهائی هستند که فرزندان تحصیل کرده و دانشگاهی دارند و دقیقاً به خاطر همین ایثارگری آنها بوده که فرزندان خود را با ارزش ترین فرد خانواده به حساب آورده و والدین بی ارزش(از نظر آنها، به خاطر رفتار غلط والدین) را به آسایشگاه های سالمندان جهت نگهداری سپرده و خود در آسایش کامل به سر می برند.
مثالی در خصوص اینکه چرا باید در این دوران به خواست های خودمان توجه نمائیم:
در یکی از مسافرت هایم که ماشین اینترنتی گرفته بودم و به سمت فرودگاه در حرکت بودم، زمانی که این سئوال را از راننده که یکی از بازنشستگان با سابقه فرهنگی دارای دو فرزند که هر دو را به خارج از کشور فرستاده بود، پرسیدم، ایشان چنان غرق در سئوال شد و شرمنده خود گردید که نزدیک بود، ما را به سمت کرج برده و از مسیر فرودگاه خارج شد، و خدا پدر و مادر افرادی را بیامرزد که مسیریاب ها را در ایران فعال نمودند که ما بلافاصله با فعال نمودن آنها، و استفاده از آنها، توانستیم مجدداً از میانبرهائی به سمت فرودگاه تغییر مسیر داده و نهایتاً در واپسین لحظات به کانتین صدور کارت پرواز خود را برسانم.
آن بازنشسته در جواب من، پس از آنکه چند دقیقه ای را در خودش فرو رفته بود، اعلام داشت که متأسفانه در طول 72 سال عمر خود، تنها چند سال اول زندگی را که کودک بوده است را برای خودش زندگی کرده است و از زمان ازدواج، تنها برای همسر خود، و پس از تولد فرزندانش، تنها برای فرزندانش زندگی کرده و تا آن زمان که از ایشان سئوال نمودم، فراموش نموده بود که فردی مثل خودش هم وجود دارد که باید زمانی نیز برای خودش در نظر گرفته و به خود و خواسته های خود، اختصاص دهد.
با تعریف این داستان، و تحقیقات گسترده ای که از زمانی که در این حوزه وارد شدم، روی افراد بازنشسته داشتم، متأسفانه این مسئله ای که در اکثر افراد وجود دارد.
حال بهتر نیست که در این دورانی که اکثر فرزندان به سر زندگی های خود رفته اند، حداقل دیگر این زمان باقیمانده از عمر خود(که نمیدانیم، چند سال است) را به رفتن به سمت خواسته های خود و رسیدن به آنها، بگذرانیم.
پس بهتر است که از ادامه فاجعه، در دوران بازنشستگی، جلوگیری کنیم
با تفاسیر بالا که عرض شد، بهتر نیست که از ادامه فاجعه، جلوگیری نموده و حداقل این باقی عمر خود را به کارهایی برای خود و خواسته های خودمان اختصاص دهیم؟
امیدوارم که بازنشستگان گرامی، این اعلام خطر را جدی گرفته و در جهت تغییر وضعیت زندگی خودشان از ایثارگری به سمت زندگی عادی و معمولی خودشان اقدام نموده و زندگی شاد، با نشاط و سلامتی را برای خود فراهم نمایند.
و اگر بتوانید زندگی شادی برای خودتان بسازید، مطمئناً خانواده و اطرافیان شما نیز از این شادی و نشاط بی بهره نمانده و انرژی این شادی نیز به آنها انتقال می یابد.
البته مشخص است که اگر شما در این دوران بخواهید به میل خود و خواست خود حرکت نمائید، تعدادی که تا کنون دربست در اختیار آنان بوده و هم عقیده با شما نیستند، امکان دارد که بر شما ایراد گرفته و بخواهند که شما، همچنان مثل قدیم رفتار نمائید. مطمئناً این افرادی که دوست دارند که شما به عقیده آنان، زندگی کنید، لایق حتی دوستی شما نیستند و باید هر چه سریعتر از لیست دوستان و آشنایان خود حذف نموده و به راه خود، که زندگی به خواست خود و میل خودتان و برای خودتان است، ادامه دهید.
شاد، پیروز، و سلامت باشید.
اگر این مقاله برای شما مفید بود،
لطفاً آن را با دیگر عزیزان خود نیز به اشتراک بگذارید.
ضربان قلب: یکی از مهمترین علائم تندرستی که معمولاً نیز توسط پزشکان در هر مراجعه کنترل می گردد، ضربان قلب می باشد. بهینه است که کنترل ضربان قلب، صبح بعد از بیدار شدن انجام شود.
ریتم تنفس: تعداد تنفس در دقیقه یکی دیگر از کنترل های علائم تندرستی است. که برای هر سن متفاوت است.
فشار خون: یکی دیگر از علائم تندرستی است، که میزان آن در دوران پیشکسوتی(بازنشستگی) شاید کمی بالاتر از حد معمول برود، بهر صورت تغییرات آن باید زیر نظر گرفته شود.
قند خون: که باید حداقل هر شش ماه یکبار کنترل و بررسی گردد.
دمای بدن: یکی از علائم حیاتی مهم، دمای بدن می باشد که در صورتی که فشار خون پائین آید، دما پائین آمده و در صورت بالا رفتن فشار خون، اتوماتیک دمای بدن نیز بالا می رود.
حبس تنفس: زمان حبس تنفس نیز یکی دیگر از علائم تندرستی است که باید مرتباً کنترل گردد.
شاخص توده بدن: که نسبت قد به وزن می باشد. و باید این نکته را یادآور شد که قد هر انسان در طول شبانه روز، بین 2 تا 3 سانتیمتر تغییر پیدا می کند. پس کنترل ها باید در یک ساعت مشخص از شبانه روز انجام گردد.
انعطاف بدن: یکی دیگر از شاخص ها تندرستی، انعطاف بدن می باشد، اینکه دستان تا کجا می تواند کش بیاید، یا تا چه میزان می توان کمر را خم نمود، یا تا چه میزان می توان زانوان را خم نمود، نیز می تواند بصورت مرتب توسط هر فرد کنترل گردد و با انجام حرکات ورزشی، روز بروز بر انعطاف بدن، افزود و در صورتی که انعطاف بدن در دوران پیشکسوتی(بازنشستگی) تحت کنترل باشد، از بسیاری از مسائل این دوران می تواند جلوگیری نمود.
تعادل بدن: اینکه تا چه اندازه می توانید بر روی یک پا قرار گیرید، یا تا چه اندازه می توانید بر روی پنجه ها قرار گیرید، نیز یکی دیگر از علائم تندرستی است.
این علامت را نیز می توان با انجام تمرینات ورزشی به خوبی افزایش داد.
حالات بدن: انواع و اقسام حالات بدن، مثل ضعف، سستی و بی حالی مرتب باید تحت بررسی گردد چون این حالات همگی نشانه های عملکرد ناصحیح دستگاه اصلی بدن است.
آب بدن: این علامت را نیز می توان از رنگ و بوی ادرار کنترل نمود. زیرا بدن به مقدار زیادی آب در طول شبانه روز نیاز دارد، در صورت کمبود، این کمبود، به خوبی در رنگ و بوی ادرار خودنمائی خواهد نمود.
امیدوارم با کنترل علائم فوق، دیگر شاهد اتفاق هائی که برای
شانس زمان طولانی دوام نمی آورد، زیرا به فرد بستگی ندارد، اما خوش شانسی را هر یک از افراد می توانند به وجود آورند و به همین دلیل برای همیشه می ماند.
بسیاری خواهان خوش شانسی هستند، ولی شماری اندک درصدد یافتن آن بر می آیند.
اگر هم اکنون هیچ شانسی به شما رو نمی کند، شاید به این دلیل باشد که در شرایط همیشگی قرار داری، برای اینکه شانس به سراغت بیاید، باید شرایط جدید فراهم سازید.
فراهم کردن شرایط تازه برای خوش شانسی تنها به معنای جست و جوی منافع خود نیست، آماده ساختن شرایط برای کمک به دیگران بر احتمال رو کردن شانس می افزاید.
اگر ایجاد شرایط جدید را به تأخیر بیندازی، خوش شانسی هرگز به سراغت نخواهد آمد. فراهم ساختن شرایط تازه گاهی اوقات بسیار سخت است، اما همین امروز دست به کار شو.
گاهی اوقات، حتی در شرایط به ظاهر مناسب، شانس رو نمی کند، آن زمان در جزئیات کم اهمیت، شرایط به ظاهر غیر ضروری را که در واقع ضروری هستند، جست و جو کن.
برای کسانی که تنها به شانس اعتقاد دارند، فراهم ساختن شرایط بی معنی می نماید. آنانی که شرایط را فراهم می سازند، در بارۀ رسیدن شانس نگرانی ندارند.
خوش شانسی فروشی نیست، به آنانی که شانس می فروشند، اعتماد نکنید.
پس از آن که شرایط را فراهم کردید، صبور باشید، رها نکنید، به رسیدن شانس ایمان داشته باشید.
فرا رسیدن خوش شانسی به فراهم ساختن شرایط برای فرصت بستگی دارد. اما فرصت، به شانس و تصادف ربطی ندارد، فرصت همیشه در کنار توست.