یکی از آرزوهایی که از دوران کودکی داشتم، همراه بودن با بچه ها بود، زیرا بچه ها، در زمان حال زندگی میکنند. در لحظه شاد هستند. چیزی از کینه و بغض و … نمیدانند. زمانی که با آنها باشیم اگر مثل آنها فکر کنیم و مثل آنها عمل نمائیم، غمهای دنیا، بی ارزش گردیده و سبک بار میشویم.
بودن با نوه، برای هر پدر بزرگ و مادر بزرگی جزء آرزوهای دیرینهاش است، زیرا که نوه(مغز بادام) بر اساس گفته های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، از فرزند(بادام) شیرین تر هستند. و میتواند همدم، سنگ صبور و دوستدار شما باشد، هیچ پدر بزرگ و مادر بزرگی نیست که با دیدن نوه، لبخند بر لبانش جاری نشود، در مسافرتی که چند روز پیش به یکی از شهرهای شمالی داشتم، با یکی از دوستانم به شهرشان رفتم تا یکی از اقوامش که سن بالا داشتند را ملاقات نمایم. پس از رسیدن به منزل پدری، فرزند دوستم، به تنهائی وارد خانه پدربزرگ خود شد، زمانی که به در خانه رسید و مادر بزرگ و پدربزرگش را صدا کرد، مادر بزرگ که داخل خانه بود، و صدای او را شنید، دیگر سر از پا نمی شناخت و شتابان به سمت نوه خود حرکت کرد تا هر چه سریعتر، نوه خود را در آغوش بگیرد.
این است قدرت نوه، که می تواند، یکی از بهترین و قشنگترین و بی آلایش ترین پاسپورتها برای ورود شما به دوره جوانی اتان باشد، زیرا که با بودن با آنها، شما همواره شاد و سرحال هستید.
بودن با نوه ها:
زمانی که نوه ها پا به عرصه وجود می گذارند، شیرینی زندگی چندین برابر گردیده و دیدن نوه ها و بودن با آن ها نه تنها، انرژی انسان را چندین برابر نموده، بلکه امید به زندگی را نیز افزایش میدهد. این بودن با نوه ها را میتوان در چند بخش تقسیم بندی نمود:
مفید بودن با نوه ها:
زمانی که فرزندان به سن بلوغ میرسند، هر یک به سر زندگی خود رفته، و عملاً مادر و پدر را تنها میگذارند، پدر و مادر اگر نتوانند برای خود مشغولیاتی داشته باشند، کم کم، این تنهائی بر آنها اثر گذاشته و آنها را افسرده و غمگین میسازد، حال اگر نوه هائی پا به عرصه وجود بگذارند، بسیاری از مسائل حل میگردد، زیرا که بودن با نوه ها میتواند حس مفید بودن را در انسان، زنده نماید و با آنان دمی را بیرون از این دنیای هزار رنگ، بگذراند.
نوه ها، گاهی اوقات با والدین خود، مشکل دار میشوند، حال اگر این نوه ها، بر اساس غرایز خود به سمت پدر بزرگ و مادربزرگ کشیده شوند، بهترین فرصت برای یاری آنها و رفاقت با آنان میباشد.
خوب میدانید که زمانی که فرزندان کم کم بزرگ میشوند، زمانی فرا میرسد که دیگر حرف والدین را گوش نمی کنند و تنها حرف رفیق برایشان وحی منزل میگردد، پس چه خوب است که در این بازی برد برد، که هر دو طرف سود میبرند، وارد شوید که هم بازنشستگان از نوه ها، سود میبرند، و هم نوه ها میتوانند از داشتن رفقائی که خوبی آنان را از ته دل بخواهند به خود ببالند، به شرطی که تنها، بدگوئی پدر و مادر برای آنها نباشد. زیرا که هر چند که والدین بد باشند، لکن هیچ فرزندی تاب حرف زدن پشت سر والدینش را ندارد. پس توصیه می گردد که رفقائی بدون بدگوئی باشید و تنها به موارد مثبت نظر بیفکنید.
نوه شما مانند فرزند شما، در دوران کودکی و حتی بزرگسالی، بعلت اینکه شما برایش عزیز هستید، مسائل و مشکلاتی دارد. گاهی اوقات والدین آنها، به حرفشان و خواسته هایشان توجه نمیکنند و آنها ناچار به سمت شما میآیند، در این موارد اگر شما بتوانید که گرهای از گرههای در هم پیچیده آنان را با تجارب گرانبهای خود باز نمائید، با چندین قدم به سمت انس بیشتر با نوه هایتان و نیز کمک به فرزندان خود گام برداشته اید.
نوه های شما، یکی از بهترین شنوندگان داستانهای شما هستند، و همیشه برای شنیدن داستانهای خوب و جذاب از طرف شما، لحظه شماری میکنند، این فرصت بسیار گرانبهائی است که با گفتن داستانهای خود علاوه بر یادآوری خاطرات خوب گذشته، در قبال داستان، آنان را از مسائل و خطرات سر راه نیز آگاه نموده و به قول ما اساتید، با دادن پیامهای مخفی در طول داستان، بطور غیر مستقیم آنها را نصیحت نمائید، زیرا که هیچ کس دوست ندارد، بصورت رسمی مورد نصیحت و اندرز قرار گیرد.
بودن نوه ها در کنار شما، بدان معنا است که انشااله فرزندان شما در قید حیات هستند، یا اگر در قید حیات نیستند، خدا این لطف را به شما نموده است که یادگاری از فرزندان شما بر جای بماند، و مورد دوم نیز آنکه اگر نوه ها، در کنار شما هستند، یعنی اینکه آنقدر شما برای آنها عزیز هستید که آنها لحظات با شما بودن را بر لحظات دیگر عمرشان ترجیح میدهند، پس پیشنهاد میگردد که برای هر دو مورد شکرگزاری مخصوص به خود را داشته باشید. و هر چقدر که شکرگزاری بیشتر انجام گردد، بطور قطع، نعمتها افزایش خواهد یافت.
با تنی چند از همکاران بازنشسته که مذاکره میکردم، اعلام داشتند که اکثر روزها به دلیل اینکه، فرزندان آنها کارمند هستند، بچه هایشان را در نزد، آنان گذاشته و خودشان به سر کار میروند. در همان موقع به این فکر افتادم که آیا این عمل صحیح میباشد یا خیر?
صحیح از این جهت که خوب با نگهداری از نوه ها، علاوه بر سود بردن از اینکه آنان در کنار شما هستند، و شادی و نشاط را برای شما به همراه میآورند، و از آن جهت که مثل همیشه، باز کمک یار، فرزندانتان هستید، بسیار خوب و شایسته است، لکن اگر این کمک کردن و پرستاری، شما را از بقیه کارهای مربوط به خودتان دور نگهدارد و به واسطه این نگهداری نتوانید به علائق و خواسته های خود برسید، کاری ناپسند است، زیرا که در هر صورت شما اول باید به علائق خود برسید.
احتمالاً نیز الان دارید بر من خرده میگیرید که خوب، علاقه من بودن با نوه هایم است.
بله میدانم که بودن با نوه ها، بسیار خوب و شادی بخش است، و خود نیز بارها در همین بخش این عمل را پیشنهاد نموده ام، لکن در هر کاری باید تعادل برقرار گردد و از افراط و تفریط خودداری گردد. اگر شما نتوانید به کارهای دیگر مورد علاقه خود برسید، مسلماً در چند وقت بعد که دیگر بچه ها بزرگتر شده و خودشان برای خود، مشغولیاتی فراهم مینمایند، شما مجدداً، طعم تنهائی را خواهید چشید، آزموده را آزمودن خطاست. پس لطفا، در نگهداری نوه ها، اعتدال را حفظ نمائید.
بردن نوه ها به پارک
ما برای با نشاط بودن در دوران بازنشستگی، باید به بهترین نحو از این زمان(بودن با نوه ها) بهره ببریم و به یاد بچگی مان، همراه با نوه ها، این دوران را سپری کنیم.
بازنشسته میتواند از این دوران استفاده کرده و مانند گذشته به فرزندان خود، با بردن نوهها به پارک(البته نه همیشه) کمک نماید. چند ساعتی را با نوهها، که چیزی از کینه و بغض و نیرنگ نمیدانند، گذرانده و مدتی را شاد در کنار این معصومان به خوشی بگذرانید.