بازنشستگان, مقالات

کودک درونِ دوران بازنشستگی

(چگونه در بازنشستگی شاد باشیم)

روزی که قرار است نامه ابلاغ بازنشستگی، به دستمان برسد، کمی دلشوره داریم. کارشناس بازنشستگی، (که قبل از این، از ما اجازه گرفته بود تا نامه ابلاغ بازنشستگی را بنویسد.) این نامه را به دست ما می­رساند. از آنزمان، دیگر خودمان را در جرگه، بازنشستگان قلمداد نموده و کم­کم، شادی و نشاط نیز از زندگی رخت می­بندد. کاملاً جدی شده و فکر می­کنیم که دیگر باید با کلیه دوستان، آشنایان، ارتباطات، حتی برای بعضی(زندگی) وداع نموده و دیگر رنگ و روی آنها را نخواهیم دید.

این چه دیدی است که ما بعد از بازنشسته شدن، خندیدن دیگر برایمان جزء خاطرات می­شود. چگونه است موجودی که در درون ما قرار دارد، با دریافت نامه ابلاغ بازنشستگی، فوراً به گوشه­ای گزیده و جای امنی برای خودش دست و پا می­نماید تا بلکه بتواند، روزی او هم در آسایش باشد.

آن موجود چیزی نیست، جز کودک درون ما، که همواره از کودکی در ناخودآگاه ما همراهمان بوده و متأسفانه وقتی که پا به سن بزرگسالی میگذاریم، با این توجیه که دیگر از ما گذشته، امکان عرض اندام به این موجود، دوست داشتنی نمی­دهیم. اما یادمان رفته است که این موجود دوست داشتنی، همان کسی است که شادیها و لبخندها، اشکها و غمها را برای ما به ارمغان آورده و تمام شیرین کاریهای ما، بدست همین موجود دوست داشتنی رقم میخورد. حال چه شده است که این کودک، مظلوم و دوست داشتنی، باید به گوشه­ای بخزد. آیا وقت بیدارکردن و بودن با آن فرا نرسیده است. کمی به پشت سر خود  و زندگی خودمان نگاه بیندازیم، چه مسائلی ما را به خودش درگیر نموده است. آیا این واقعاً همان زندگی بوده که در زمانی که مقرر شده بود، بازنشسته شویم، برای خودمان در افکارمان رقم میزدیم. یا اینکه با ورود به این دوران، و روبرو شدن با بعضی از مسائل، و متأسفانه با کم شدن درآمد و …. وضعیتمان به هم ریخته و دیگر این موجود عزیز پا به عرصه وجود نمی گذارد.

اما بیائیم کمی با خودمان مهربان­تر باشیم. آیا زمان آن نرسیده که دیگر این موجود را به بازی بگیریم؟ اینهمه جدی بودن در زندگی فکر نمی­کنیم، کافی باشد؟ آیا زمان خنده و شادی ما نرسیده است؟ ما فکر می­کنیم که باید تمام مشکلات زندگی و دنیا را یک تنه حل نمائیم؟

بیائیم با خودمان کمی صادقتر باشیم. از امروز با خودمان قرار بگذاریم که کودک درونمان را نیز به بازی بگیریم.

آنگاه بر رفتارها و روحیات خود قبل از به بازی گرفتن و میدان دادن به این موجود زبل و دوست داشتنی، و بعد از آن را بررسی و تصمیم گیری نمائیم که باید این موجود در بیرون باقی بماند، یا دوباره باید به گوشه عزلت فرستاده شده و در همانجا بماند.

ما که در زمان جوانی عاشق بازی و شادی و سبک سر بودیم. همان کسی که ما آن را با شخصی بالغ، جدی و دارای رفتار تکلیف گرا جایگزین کردیم. کودک درون ما گم شده یا فراموش شده اما هنوز هم در ناخودآگاهمان ساکن است.

کسی که می داند چگونه بازی کند و خوش بگذراند و به ما کمک می­کند تا خستگی را از خود دور کرده و استرس را در زندگی خود کنترل کنیم. شخصی که اگر آسان بگیریم، جدی بودن خود را رها می­کنیم، بر ترس­مان غلبه خواهیم کرد و انعطاف پذیری و تغییر را در زندگی خود می­پذیریم.

می توانیم او را به عنوان یک بزرگسال در نظر بگیریم. شخصی در درونمان که برای انجام کارهایش نیازمند حمایت و تشویق از طریق ابزارهای متفاوت است. از این طریق می­توانیم زندگی جدید و سالمی داشته و فرصتی برای رشد شخصی بیابیم.

کودک درون چیست؟

شاید تا الان به خودتان گفته­اید که این موجود چیست که اینهمه در رابطه با آن مطلب نوشته شده است. آن موجود چیزی نیست جز کودک درون. که در درون همه انسانها وجود دارد. و شادی، نشاط، غم و گریه را به همه هدیه میدهد.

این کودک همان بچه ای است که دوست دارد تربیت شود، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد و او را دوست داشته باشید.

این کودک که در دو نوع ظهور می نماید، یکی در کودک درون طبیعی، و دیگری کودک درون سازگار. لکن ما بعد از مدتی که با کودک درون طبیعی هستیم، به این کودک امر و نهی نموده و نهایتاً کودک درون سازگار را که با کارهای ما سازگاری دارد، را سرجایش می نشانیم.

این کودک درون سازگار، دیگر هیچ شیطنت و بازیگوشی ندارد، هیچ احساسی ندارد، تنها سازگار با اوامری است که ما صادر می­کنیم. که این اوامر نیز بعد از بزرگسالی، دیگر رنگ و بوی شادی و نشاط کمتر در آن دیده می­شود.

آیا کودک دورنم الان بیدار است یا خیر؟

در اینجا باید نگاهی به خودمان بیندازیم، ببینیم که آیا هم اکنون شاد هستیم یا خیر؟ آیا مطالب جالب و خنده دار دیگران، ما را می­خنداند، یا خیر؟ آیا از بودن با بچه­ها، لذت میبریم یا خیر؟

همه این سئوالات و سئوالات دیگر میتواند به شما این مطلب را یادآوری نماید که کودک درون شما، بیدار است یا خیر، البته یکسری تست­هائی هم در اینترنت وجود دارد که میتوانید از آن تستها نیز به این امر پی ببرید، لکن همه آنها، نهایتاً به یک جا ختم می­شود و آن اینکه این کودک هم اکنون در وجود شما بیدار است و همچنان به وظایف ذاتی خود عمل می­نماید، یا با رفتارهای ما، او به گوشه­ای خزیده و خواب خوشی را برای خودش دارد. و مسلماً این خبر خوشی برای ما، که هم اکنون نیاز به اظهار وجود این دردانه داریم، نخواهد بود. لذا پیشنهاد می­شود اگر کلاهتان را قاضی نموده­اید و به این نتیجه رسیده­اید که این کودک را به خوابگاه فرستاده­اید، هم اکنون با روشهایی که ذکر می­نمایم، سعی در بیدار نمودن آن نموده و وجود او را در زندگی خود، به عینه ببینید.

چگونه از کودک درون استفاده نمایم.

کافی است نقابهای فعلی را بیرون بیندازید و اجازه بیدار شدن و عرض اندام به این کودک بدهید، تا زندگیتان را به دست بگیرد.

به نظر شما، چه اشکالی دارد که الان با همین سن و سال، به میان بچه ها برویم، و با آنها سرسره بازی کنیم، یا همراه با آنان تاب بازی نمائیم یا اگر وضعیت جسمی­مان اجازه بدهد، بدنبال یکدیگر بدویم.

چه اشکالی دارد، که مواقعی که نیاز داریم، غمگین بشویم، گریه کنیم، داد بزنیم و فریاد بزنیم؟

از زمانی که کارمند شدم، همش در آرزوی این بودم که وقتم را میان بچه ها بگذرانم، چرا که آنها در لحظه زندگی می­کردند، قهرشان، تنها چند دقیقه بیشتر طول نمی­کشید، واقعاً از ته دل می­خندیدند، همدیگر را وحشتناکانه، دوست داشتند. به همدیگر، وسایلشان را می­بخشیدند. در یک لحظه، دعوا می­کردند و در لحظه بعد، با هم بازی می­کردند.

چند وقت است که از ته دل نخندیدید؟ چند وقت است که زمانهائی را که دوست داشتید، گریه کنید، بعلت اینکه درست نیست، گریه نکردید و بغض خود را فرود بردید؟ بیائید کمی با این کودک، مهربانتر باشیم.

همین مهربانی و همین شور و نشاط میتواند برای ما ارمغان سلامتی و شادابی را به همراه داشته باشد.

کودک درون چه سودی برای من دارد؟

بهتر نیست بجای اینکه مدام این سئوالات و سئوالات دیگری که اکثراً، دید منفی را به ما دیکته می نماید، را کنار گذاشته و یکبار هم که شده، به حرفهای گفته شده، عمل نمائید و آثار آن را در زندگی خود مشاهده نمائید؟

 

چگونه کودک دورنم را بیدار نمایم

به نظر نگارنده، کافی است که کمی حس کودکی را در خودمان زنده نمائیم و کارهائی را که سالها در آرزوی انجام آن هستیم، را انجام دهیم و به جست و خیزهای قدیممان(البته اگر وضعیت جسمی اجازه دهد) ادامه دهیم.

لکن به طرقی میتوان این کودک را اگر خواب باشد را بیدار نمود که از آن جمله می­توان به موارد ذیل اشاره نمود:

سعی کنید خود را در شرایط نا آشنا قرار دهید و با آن محیط کاملاً همراه شوید.

سعی کنید بجای یادگیری بهره­ورانه، یادگیری ماجراجویانه را در پیش بگیرید

سعی کنید عادت­های خلاقانه داشته باشید.

به زیباییهای اطراف بنگرید و با آنها خوش باشید.

سعی کنید زمانی را از وقتتان را به کودکان اختصاص دهید و با آنها وقت بگذرانید.

سعی کنید هر روز یک کار را با تمرکز کامل انجام دهید.

سعی کنید هر روز یک کار را تنها و تنها برای اینکه دوست دارید، انجام دهید.

نکات مثبت هر شخص یا هر کاری را یادداشت نمائید.

کارهائی برای بودن با کودک درون

کار خاصی مد نظر نمی باشد، همین که اجازه بدهید که او بیدار شده و فعالیت نماید، این کودک خوب و بازیگوش، و خلاق، زندگی شما را در دست میگیرد و شما را شاد و با نشاط میسازد.

کل ماجرا، همین بود، بودن و ماندن همراه با کودک درون.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *