بارها و بارها، عزیزان پیشکسوت(بازنشسته) را دیدم که تا
زمانی که سرگرم کار و تلاش هستند و در ادارات مشغول کار
هستند، برای خود اعتبار لازم برای زندگی کردن را داشتند و
چنان به شغل خود چسبیده اند که کسی این عزیزان را
مشاهده نماید، از آنان انرژی لازم را کسب نموده و خود نیز
به کار و تلاش ادامه میدهد.
اما گاهی اوقات یک اتفاق این جنب و جوش را دست خوش
تغییرات می نماید و آن ابلاغ حکم پیشکسوتی
(بازنشستگی) است. به محض دریافت این حکم، تعدادی از
این گنجینه های گهربار نیروی انسانی، به ناگاه، انگیزه خود
را از دست داده و مثل کسی که اعتبار خود را در بازار از
دست داده و مقدار زیادی چک در دستش باقی مانده است،
از داخل تهی شده و خود را کاملاً خانه نشین کرده و
در نتیجه، زمین گیر و … می نماید.
براستی چه اتفاقی می افتد که تنها و تنها، با یک برگه،
چنین رخداد عظیمی برای تعدادی از پیشکسوتان پیش
می آید.
آیا این برگه چنین پرقدرت است، یا اینکه مانند باطری ها،
ما نیز تا یک زمانی انرژی داشته و بعد از آن بلافاصله، انرژی
ما تحلیل رفته و به صفر میرسد؟
یا اینکه ما اعتبارمان را به محل کار و اشتغال خود وابسته
نموده ایم و به محض اینکه محل کار را ترک میکنیم، در افکار
خود، اعتبار خود برای زندگی کردن را نیز از دست رفته
می دانیم؟
در این مقاله سعی نموده ام به این بحث که برای تعدادی
از این عزیزان، اتفاق می افتد، نظری بیفکنیم.
اعتبار چیست؟
در ابتدا معنی اصلی اعتبار را می یابیم و آن اعتماد و
اطمینان است
و مشخص است که این اعتماد و اطمینان در مورد زندگی
و کار و تلاش، باید در طول زندگی ادامه داشته باشد و نباید
این اعتبار به جائی یا فردی اتصال پیدا کند که با رفتن او یا
جدا شدن از فرد یا محلی، آن اعتبار زیر سئوال برود
مانند جوانانی که به فردی علاقمند می شوند و بعد از مدتی،
که شعله عشق خاموش گردید و معایب هر یک برملا گردید،
معمولاً این دو از هم جدا میشوند و کسانی که فکر می کردند
به هیچ عنوان بدون یک دیگر نمی توانند زندگی کنند، به ناچار
باید این حقیقت را بپذیرند و در بعضی از مواقع، یکی از این
افراد، تحمل شکست و جدائی را ندارد، و متأسفانه به
راه های غلط رو می آورد.
چرا باید باور کنیم که اعتبارمان تا پایان عمر است، نه تا زمان پیشکسوتی (بازنشستگی)؟
اگر ما باور نداشته باشیم که اعتبار ما تا پایان عمر است، نه
تا لحظه پیشکسوتی(بازنشستگی)، میتوانیم با همان انرژی
و با همان انگیزه می توانیم باقی عمر که حداقل شاید نیمی
از عمر و شاید بیشتر را شامل میشود، با سلامتی، شادی و
نشاط طی نمائیم. برای همین لازم است که ما باور کنیم که
باید این اعتباری را که برای خود داریم تا پایان عمر خویش به
همراه داشته باشیم.
باید باور داشته باشیم که تنها خودمان میتوانیم به خودمان
اعتبار بدهیم و این اعتبار از هیچ شخص یا محل یا مکان خاصی
به ما داده نمی شود که با رفتن یا جدا شدن از فرد یا محل،
آن اعتبار نیز از درجه اعتبار ساقط شود، پس بنابر این، باور
داشته باشیم که خودمان تنها کسی هستیم که تأئید کننده
اعتبار برای زندگی کردن بصورت شاد و با نشاط و سلامت
می باشیم.
چطوری می توان باور زندگی کردن تا پایان عمر،
جانشین بازنشسته شدن(پیشکسوت شدن) نمود؟
همانگونه که در بالا نیز بارها عنوان شد، تنها باید اتصال خود
را از افراد و اماکن مختلف قطع نمود و به سوی آئینه رفته و
کسی را که به شما اعتبار زندگی کردن میدهد را ملاقات و
با او به مذاکره برخیزید.
در آن مذاکره که مسلماً به سود شما خواهد بود، موارد
متعددی مطرح خواهد شد، که دادن اعتبار زندگی خوب و سالم
و با نشاط تا پایان عمر، یکی از دستاوردهای آن مذاکره خواهد
بود و همیشه این را به خود بگوئید که خودتان مسئول زندگی
خود و اعتبار دهنده خودتان هستید.
حال چه باید کرد؟
حال که متوجه شدیم، فرمان زندگی در دستان کسی غیر
از خودمان نیست، پس با یک تصمیم، حرکت به سمت
پیشرفت را آز همین لحظه آغاز می نمائیم.
حرکتی که زندگی دوران پیشکسوتی(بازنشستگی) ما را
با سلامتی، شادی و نشاط همراه سازد